اولین کار این است که مثبت برخورد کنید. می دانم که کار مشکلی است، اما انجام ندادن آن هیچ کمکی نمی کند. تسلیم منفی ها شدن کاری است که فروشندگان متوسط انجام می دهند. و شما متوسط نیستید!
وقتی وضعیت خوبی ندارید، دلایل بیشتری می یابید که کار مهمی برای بدست آوردن پول انجام ندهید. چرا؟ چون انجام آن کارها ممکن است به شکست بیانجامد. وقتی در حال حاضر احساس ناکامی می کنید، آستانه مواجهه با شکست نیز در شما کاهش می یابد. به عبارت دیگر، اگر اجازه دهید روحتان غرق شود، عملکرد فروش تان نیز چنین خواهد شد.
تقریبا در هر دفتری دست کم یک نفر وجود دارد که بتوانید برای پنج دقیقه با وی صحبت کرده و احساس خالی شدن بکنید. مراقب باشید چه میزان از وقت خود را با آن شخص می گذرانید و آن را کوتاه کنید. در صورت امکان سعی کنید برای چند روز کاملا از آنها فاصله بگیرید. برخورد مثبت شما دارایی با ارزشی است- حتی در مواجهه با چالشها ارزش آن بیشتر هم می شود.
تلاش کنید هر کسی را که می توانید بر وی تاثیر بگذارید مثبت بیاندیشید. از افراد فامیل یا هم اتاقی های خود بخواهید اخبار مثبت در اختیار همدیگر قرار دهند. جملات مثبت را در سرتاسر خانه پراکنده کنید به نحوی که بتوانید هر روز به هنگام آماده شدن برای کار آنها را ببینید. ممکن است نتوانید تاثیر مهمی بر آنچه در خارج از خانه شما اتفاق می افتد داشته باشید، اما مطمئنا می توانید آنچه را که در درون خانه اتفاق می افتد تغییر دهید.
تمام تلاش خود را در جهت کاستن از آشفتگی صبحگاهی که می تواند هر کسی را در بیرون رفتن از در مشایعت کند، بکار ببندید. این آشفتگی نیز به اندازه عدم موفقیت در فروش، انرژی احساسی شما را به تحلیل می برد. شروع فعالیت روزانه خود را با جنبه های منفی امورات خراب نکنید. برخورد مثبت در واقع یک نگهدارنده زمان است. وقتی به خود اجازه می دهید فرو بروید، تنها شور و حرارت شما نیست که تاثیر می پذیرد؛ اثربخشی شما نیز از بین می رود.
در مواجهه با اتفاقات خارج از کنترل باید بجای عکس العمل، نسبت به آنها واکنش نشان دهید. اما واکنش مناسب نسبت به یک چرخه رو به پایین چیست؟ شما می خواهید به فعالیت هایی بپردازید که کمک کنند هر گونه ترس و اضطراب را به انرژی تبدیل سازید. شما بدنبال اهداف واقعی هستید. همانطور که گرهارد گشواندتنر، ناشر مجله قدرت فروش می گوید، "اقتصاد ممکن است جیب های ما را خالی کند، اما نمی تواند روح ما را مایوس سازد."
مردمان موفق – کسانی که شرکت ها را رهبری می کنند، سرزمینها را می سازند و تمام پتانسیل خود را بکار می گیرند – آنقدرها هم بیشتر از مردمان ناموفق کار نمی کنند. تفاوت در اینجاست که مردمان موفق این توانایی را دارند تا از هر ساعت کار خود بیشترین بهره وری را حاصل کنند.
آنها چگونه این کار را انجام می دهند؟ روش آنها به نحو اعجاب انگیزی ساده است. در حقیقت، به قدری ساده است که بسیاری از مردم آن را باور نمی کنند و حتی سعی نمی کنند آن را امتحان کنند.
کل ایده حول این تکنیک می چرخد که سعی نکنیم کار اضافه انجام دهیم. این یک حقیقت ثابت شده است که عموم افراد نمی توانند بیش از شش یا هفت فعالیت را بطور همزمان انجام دهند. اما همیشه سعی می کنیم اینگونه کار کنیم – حداقل تا زمانیکه روش ساده، نوشتن آنها را یاد بگیریم. یک لیست انجام کار داشته باشیم.داشتن یک لیست کوتاه به این معنی است که شما اهم فعالیت های هر روز را مشخص می کنید. گذشته از همه چیز، امروز تنها چیزی است که داریم. اینطور نیست؟ و نوشتن آنها به شما کمک می کند جزئیات را خلاصه بندی کرده و تصویری از وظایف انجام شده تاکنون در ذهن خود ایجاد نمایید.
قدم بعدی در این استراتژی ساده اولویت بندی آن شش مورد به ترتیب اهمیت انجام دادن آنهاست.از مزایای جانبی استفاده از این استراتژی ساده این است که اگر در پایان روز فهرست خود را تهیه کنید، شب راحتر می خوابید. در زمانی که خواب هستید، ذهن ناخودآگاه تان شما را برای تکالیف روز بعد آماده می سازد. به زودی متوجه می شوید نه تنها با شادابی از یک خواب خوب شبانه برمی خیزید بلکه ایده های عالی نیز برای انجام هر چه بهتر و بهره ورتر وظایف روزانه خود در سر دارید.
وقتیکه برای اولین بار از این استراتژی استفاده می کنید، ممکن است در محدود سازی وظایف خود به شش مورد، با مشکل مواجه شوید. این عادی است. پس از یک یا دو هفته تمرین، به طبیعت ثانویه شما تبدیل خواهد شد.