ریشه ی دندان و ارزشیابی عملکرد ( بخش دوم )
دو واژه ای که در ارزشیابی عملکرد باید به دقت به آنها توجه کنی اما و هر چند هستند.
حتی در امور مربوط به محصولات و فرایندهای پیشرفته هم دنبال راهکارهای ساده ای باش که بهبود و پیشرفتهای چشمگیری ایجاد می کنند.
"مثل نایلون محکمی که بسته ی شش تایی بطریهای نوشیدنی را به هم وصل میکند" مثال خوبی برای ترغیب و کشاندن دیگران به سمت کار گروهی است. همیشه املای درست کلمات را بررسی کن، سپس متن را دوباره بخوان. غلط املایی، غلط املایی است و فرقی نمی کند کجا اتفاق بیفتد؛ زیرا همواره به آن توجه می شود.
یاد بگیر که چطور مسیر صحیح را به اعضای خانواده و همکارانت نشان دهی و از کسانی که همیشه وقتی به تو زنگ می زنند و می گویند که برنامه ی کاری مشخصی ندارند، دوری کن.
ارزشیابی عملکرد بازتاب دهنده ی نگرش سازمان به کارکنان است. ارزشیابی هایی که زیاد بر حضوروغیاب و وقت شناسی تأکید دارند، به کارکنان نشان میدهند که باید بموقع سر کار خود حاضر شوند، ولی الزاما با چگونگی عملکرد آنها کاری ندارند.
هرگز راضی کردن مردم را با کاری که باید انجام شود اشتباه نگیر.
اگر دیدی داری شکست می خوری، زود کار را تمام کن، ولی استراتژی مشخصی برای جبران داشته باش.
پیشرفت وقتی حاصل می شود که گزینه هایی که ارائه می کنی محدود و کاملا مشخص باشند. به خاطر بیاور که وقتی می خواهی فرزندت را بخوابانی به او چه می گویی: یا همین الان برو توی رختخوابت، یا دوش بگیر و بلافاصله برو توی رختخوابت؛ یکی را انتخاب کن.
اگر اهداف عملکرد و معیارهای موفقیت مشخص نباشند، هرکسی به ظن خودش چیزی را به عنوان هدف عملکرد و معیار موفقیت در نظر می گیرد.
کارهای خوبی را که در طول سال انجام داده ای در جایی ثبت کن. رئیس، کارهای نه چندان خوب تو را ثبت می کند.
اگر نمره ی ارزشیابی عملکردت به دلایلی که برایت نامعلوم است کمتر از میانگین شده، واحد کاری ات را عوض کن، سرپرست واحدت را عوض کن یا شغلت را عوض کن.
مهم نیست چه تعداد آیتم در ارزشیابی عملکرد وجود دارد و هر کدام چه چیزی را کن. در رابطه با لیاقت و شایستگی تو می سنجد، اگر رتبه ی تو نزدیک به میانگین باشد، به معنای متوسط است.
هر کسی، هرچقدر هم که اندیشمند و فرهیخته باشد، باز هم در ارزشیابی به دنبال چندرغاز افزایش حقوق است.
فرمهای ارزشیابی را به دقت پر کن و وقت کافی برایش بگذار تا دیگران از عملکرد سالیانه ی تو بخوبی مطلع شوند. فرمهای ارزشیابی را نباید طوری پر کنی که ارزیابها گیج و سردرگم شوند.
در لحظاتی از روز به صندلی ات تکیه بده و از خودت بپرس: "من دارم چکار می کنم، آیا انجام این کار در اولویت است؛ آیا به من کمک می کند که به اهدافم برسم؟"
مواقعی را که در حالت مرحله ای قرار داری و نه در حالت پردازش موازی بشناس. اگر در این حالت قرار داری، قبل از اینکه پروژه ی جدیدی را شروع کنی، پروژه ی قبلی را تمام کن؛ زیرا جهان بر اساس حالت پردازش موازی عمل می کند.
اگر درک معیار ارزشیابی عملکرد دشوار باشد، معیار خوبی نیست. برای تعیین برخی معیارها تا حد امکان از نسبت استفاده کن (مثل نسبت درآمد بر تعداد کارکنان و مانند اینها).
برای ارزشیابی عملکرد، معمولا داشتن یک معیار واحد کافی نیست. معیارهایی که به شکل معادله هستند بهترند، مثلا: s/q- y/X = اثربخشی.
و اگر ناگزیر شدی چند پیشنهاد بدهی، چند گزینه را معرفی کن و بگذار مشتری از بین آنها دست به انتخاب بزند. ترسی نداشته باش که بگویند خودت به یکی از گزینه ها بیشتر علاقه داری. با این حال، مسئولیت تصمیم گیری را تقسیم کن. همیشه مسئولیت ناکامیها را تقسیم کن.
برنامه ریزی کاری فقط در صورتی مفید است که کوتاه و مختصر و شامل اسامی زمانها و نتایج باشد.
اگر مشتری ندارید پیدا کنید، پیش از آنکه مجبور شوید شغل دیگری پیدا کنید.
معیارهای ارزشیابی عملکرد را همانند آپشن های خودرو ببین. آنها تکمیل کنندهی عملکرد خودرو هستند، نه اجزای جداگانه و مستقل از آن.
شیوه های استاندارد و از قبل طراحی شدهی ارزشیابی عمکرده به ندرت کار میکند.اگر نیاز مند ارزشیابی هستید، خودتان سیستمی طراحی کنید که به کار شما بخورد.
تفاوت بین مدیریت یک جلسه و رهبری یک گروه را یاد بگیر.
به ازای هر ۱۰ دقیقه زمانی که صرف تصمیم گیری می کنی، ۵ دقیقه را صرف تعیین بهترین روش تشریح آن کن.
و داده ها به خودی خود، خوب یا بد نیستند، ولی داده های دقیقی که به تصمیم گیری سریع کمک کنند خوب هستند.
گاهی اوقات از خودت بپرس: اگر قرار بود وقتم را بفروشي آیا کسی حاضر بود برایش پولی بپردازد؟
چیزی به اسم دوره ی کارآموزی وجود ندارد. همه ی ما همه روزه در دورهمی کارآموزی هستیم. همه بلدند چطور مصاحبه ی کاری بدهند، با مشتریان حرف بزنند و در جلسات شرکت کنند. توقعاتت را بر این اساس بنا کن.
وقتی همه با اعداد بازی می کنند، سیستم ارزشیابی را تغییر بده تا بازی عوض شود.
شغل تو هرچه که می خواهد باشد، همیشه بدان که مشتریانت چه کسانی هستند.
غیررسمی به این معناست که هیچ کس هیچ گاه چنین تصمیمی نگرفته، ولی اکنون اما درگیر آن هستیم. در اتخاذ چنین تصمیماتی تجدیدنظر کن.
اگر در لابی منتظر ملاقات کسی هستی، ننشین.
تا حد امکان زیاد از دفترت بیرون برو، بویژه اگر کارت طوری است که با مشتریان سروکار داری. حتی اگر صددرصد مطمئن هستی که تصمیمی که می خواهی بگیری درست است باز هم تصمیم گیری یک شیوه ی زمان بر است. تصمیم نگرفتن هم خود نوعی تصمیم گیری است.
تصمیم گیری برای انجام کاری (هرچه که می خواهد باشد) بهتر از نشستن و انجام ندادن هیچ کاری است.
فقط زمانی درخواست کن که اطلاعات ورودی را در اختیارت بگذارند که برای آن برنامه ای داشته باشی.